خدای مهربون ، مولای خوب من :
من خیلی خسته ام ، از خودم ،از اعمالم از رفتارم .
آه ای خدا خسته شدم از توبه های الکی
از وعده های بی خود و ناله های دروغکی
میخوام باهات حرف بزنم ، روم نمی شه ، خجالت می کشم ، اخه می دونم که تو به من مشتاق تری تا من به تو ..... . حرفم رو نمی دونم بهت چطور بزنم
میخوام باهات رو راست باشم
یهت بگم یواشکی
عشق و محبت نمی شه یه طرفه وزورکی
تو هی بهم گفتی که دوستم داری و من با اعمالم دست رد به سینه ات زدم و گفتم ازت بدم میاد
امشب دیگه از خودم بدم اومده ، روم نمی شه باهات حرف بزنم .
روم نمی شه به درگاه پر فیضت توبه کنم ، میشه با آ قام یه کم درد ودل کنم ؛ میشه به او حرف دلم رو بگم ، اخه خیلی از تو خجالت می کشم ؛ میخوام به آ قام بگم :
اقا غلط کردم ، اشتباه کردم ،نفهمیدم ،بخدا نفهمیدم ، حلالم کن ،بخودت قسم از جهنم نمی ترسم ،از عذاب نمی ترسم ، از دوزخ نمی ترسم ،طمع بهشت رو هم ندارم ؛ ترسم از اینه که تو از من رو بگردونی ، ترسم از اینه که تو منو از در خونت بیرون کنی ، بهشت من یه گوشه نگاه توست آقا ؛یه گوشه چشمت رو به همه دنیا و اخرت نمی فروشم .بهشت رو میخوام چیکار ،تو عذابم نکن ، منو بدون خودت نگذار ،منو از خودت دور نکن ،مثل خیلیها که از تو دور شدن و نمی دونن .
من دلم خوشه که تو باهام خوبی ، تو هوامو داری ، می دونم که خوب نبودم و نیستم اما گاهی وقتها در خونه شما می ام و باهات حرف می زنم ؛تو این لحظه ها تو خودت منو پیش خودت میاری ، حتما یه چیزی داشتم که منو به دردو دل با خودت وادار می کنی ، همین تموم امیدمه ،همین همه عشقمه ،پیش خودم می گم حتما آ قات دوست داره که رهات نمی کنه ،اما من نمی فهمم که هوامو داری ؛ آقا جون ؛ فراموش می کنم ، اینو به من یاد اوری کن ؛ بهم بفهمون .
آقا جون :
هیچکی بجز تو حرف دل منو نمی دونه ؛هیچکی بجز تو عقده دل منو نمی دونه و هیچکی بجز تو نمی تونه عقده دل منو واکنه .
هیچکی مثل تو نمی شه ، هیچکی نمی تونه جای تو رو توی قلبم بگیره ، تو هم بخواه برام اینو
اگه میشه یه محبت کن ، به این حرف دلم گوش بده ، اگه میشه یه لطف کن و هوای منو داشته باش ،می دونم داری اما الان قلب من بیشتر به تو نیاز داره .
هوامو داشته باش ، هوامو داشته باش .